برگزاري مراسم معنوي اعتكاف

مشخصات

مجموعه: فعاليتهاي پايگاه بسيج

 يا من ارجوه لكل خير

امسال نيز مراسم معنوي اعتكاف به همت پايگاه بسيج ثارالله برادارن و پايگاه مائده خواهران در مساجد جامع و مهديه قراخيل برگزار گرديد.

در اين مراسم معنوي كه با استقبال قابل توجه نوجوانان همراه بوده است حدود 35 نفر در اعتكاف برادران و حدود 100 نفر از خواهران در مسجد مهديه معتكف شدند.

گردانندگان اين مراسم معنوي با تدارك سخنراني هاي اخلاقي،مراسمات دعاي دسته جمعي و سخنان بصيرتي بر غناي معنوي و علمي اين مراسم افزودند.

ادامه مطلب: برگزاري مراسم معنوي اعتكاف

خدا آغوشش رو باز كرده ...

مشخصات

مجموعه: ايستگاه بصيرت افزايي

بسم الله الرحمن الرحيم

دوستان سلام ،فردا سيزده رجب،زاد روز میلاد مولی الموحدین ،اميرالمومنين ، علي عليه آلاف تحيه و الثناء و آغاز ايام البيض هست،روز شروع آيين معنوي اعتكاف.

نميدونم كدوم يك از شما دوستان عزيز اعتكاف رو تجربه كرديد!نميدونم تو تجربه هاتون بعد سه روز چه حسي داشتيد.

هر عمل معنوي يه نوري تو دل آدم ايجاد ميكنه،از نوري به روشنايي يك شمع تا نوري تابناك تر از خورشيد.

نماز،روزه،زيارت،عزاداري و .... همه و همه نورند اما براي من تا حالا هيچ نورانيتي به اندازه نورانيت ايام اعتكاف نبوده.

وقتي سه روز بخاطر خدا از لذت هاي حلالت هم دست ميكشي،معلومه كه جلوگيري نفست از ميل به لذت حرام راحت تر ميشه.

وقت سه روز از چشمات،دريچه ي روحت مراقبت ميكني كه پاك بمونه.

ادامه مطلب: خدا آغوشش رو باز كرده ...

دوستي با شهدا

مشخصات

مجموعه: ايثار و شهادت

بسم الله الرحمن الرحيم

دوستی با شهدا

خیلــــــــی ها را صــــــــدا میزنند

امـّـــا

تنها عده ای میشنوند ! 

گام به گام عملی و مستند دوستی و انس با روح یک شهید

همه میدونیم شهدا زنده اند و ناظر احوال ما .

حالا تصور کنیم با یکی از شهدا بتونیم رابطه دوستی - عاطفی برقرار کنیم.... 

فکر میکنین چه اتفاقی میفته !؟

       روح شهید با روح شما رفیق و همراه میشه.

از فردا حضور شهید رو همیشه کنار خودتون احساس میکنید چون روح شما همیشه همراهتونه !

      در طول روز هواتونو داره ( موقع درس خوندن, نماز و انجام طاعات، زندگی با همسر, غذا خوردن, مسجد رفتن, گردش و همه فعالیتها.... ) 

ادامه مطلب: دوستي با شهدا

بیاید با شعر آشتی کنیم

مشخصات

مجموعه: شعر و ادب

 بنام خداوند جان آفرين                    حكيم سخن در زبان آفرين

 بياييم با شعر آشتي كنيم

خدا بيامرزدش ؛ عموي پدرم رو ميگم ، عادتش این بود که هر وقت ميومد خونمون روي  ايوون مينشست و بعد از حال و احوال ، چای خورده نخورده ، شروع مي كرد به شعر خوندن،بعضي وقتها یه سره نيم ساعت واسمون شعر ميخوند.

آقابزرگم،که عمرش دراز باد ،اونوقتها كه هنوز سرپا بود،با هم به بهانه ی آب دادن ،می نشستیم زیرسایه ی درخت پرتقال وآقاجونم شروع مي كرد به شعر خوندن،چه صدای گرم و گیرایی داشت !!

هيچوقت شعرهاي محلي مادرم رو فراموش نميكنم،شعرهايي كه  شب ها ،موقع خواب واسمون ميخوند. 
هنوز هم وقتايي كه سرحاله ، اين حس قشنگ رو ازمون دريغ نميكنه.

حالا يه نیگاه به خودمون بندازيم.
 چند تا شعر از حفظيم؟چند نفر از ما ميتونه فقط يه غزل كامل از حافظ يا سعدي رو از حفظ بخونه؟اصلا بزاريد يه پله بيايم پايين تر،چند نفراز ما ميتونیم با خيال راحت يه صفحه از بوستان سعدي يا غزليات حافظ يا هر كتاب شعر ديگه اي رو باز كنيم و بدون غلط و درست بخونيم؟! 

ادامه مطلب: بیاید با شعر آشتی کنیم

سلام بر مادرم زهرا " سلام الله علیها "

مشخصات

مجموعه: ايستگاه بصيرت افزايي

بسم الله

سلام بر مادرم زهرا " سلام الله علیها "

سلام بر مادرم زهرا ، بانوی حیا ، سلام بردردانه ی خلقت ،سلام بر فاطمه ،غمگسار علی ، بهجت رخسار رسول 

            " اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک "

تو خیابونا که قدم میزنم می بینم مغازه ها مملو از جمعیت کساییه که میخوان واسه مادران و یا همسرانشون کادویی بگیرن.

کمی که گوش کنی صداهای مختلفی رواز تو خونه ها و دورهم نشینی ها میشنوی...

یکی میگه : ای وای روز مادرنزدیک شد و من باید چیزی واسه مادرم بگیرم ولی هیچ پولی تو دست وبالم نیست.

خانمی به شوهرش میگه : آقا؛ روز زن نزدیکه هاا،ببینم چیکار می کنی واسم!آبروداری کنی جلو فامیل..

مادری میگه : بچه ها نکنه خودتونو به زحمت بندازید و چیزی واسم بگیرید .همین که شماها خوب و موفق باشید واسه من قد یه دنیا می ارزه.

یکی میگه : ای بابا ! دلت خوشه هاا !! تا حالا یه بارم تو این روز کادو نگرفتم . خدا به ما از این شانس ها نداده .

ادامه مطلب: سلام بر مادرم زهرا " سلام الله علیها "

مادری را از زادگاهم می شناسم....

مشخصات

مجموعه: ايستگاه بصيرت افزايي

بسم الله الرحمن الرحیم

مادری را از زادگاهم می شناسم....

نه دورتر ، بلکه در همین نزدیکی!

در همین نزدیکی خودمان، در روستای خودمان. لازم نیست خیلی دور برویم!

مادری را میشناسم که صبورانه سراغ فرزندش را که سالها مفقودالاثر بود از دوستان همرزم پسرش می گرفت. نه ثانیه‌ها، نه دقیقه‌ها، نه ساعتها و نه روزها، که خود گواه چشم انتظاری اش بودند، نتوانستند مجبورش کنند که خانه نشین داغ فرزندش شود. به خاطر می‌آورم اسرا که آزاد شدند با چه شوقی از همرزمان پسرش پی نشانی از فرزند بود، به امید آنکه شاید در این میان کسی باشد که در آخرین لحظه ها او را دیده باشد. شاید زنده باشد شاید هم شهید!

در تمام مراسم هایی که برای وداع با شهدا برگزار می شد حضور می یافت. می گفت نمی دانم، شاید یکی از این شهدا پسر من باشد. شهرهای استان را برای تشییع پیکر شهدا زیر پا می گذاشت. چند باری را خودم شاهد بودم که با قاب عکس پسرش پشت سر ماشین حامل پیکر شهدا می دوید و گریه می کرد و می‌گفت گلی گم کرده ام می جویم او را ....  و دعا می‌کرد و می گفت خدایا همه فرزندان را به مادرانشان برسان و از صدقه سر آنان خبری هم از پسرم به من بده.

ادامه مطلب: مادری را از زادگاهم می شناسم....